زندگی رویایی

ساخت وبلاگ
بارها و بارها و بارها باز کردم اینجا رو تا بنویسمچقدر عکس گرفتم تا اینجا آپلود کنم اسفند ماه امثال خیلی شلوغ بودمکیک سفارش داده بودم ، یا بهتره بگم فقط عکس کیک و فرستاده بودم گفته بودم برای ۱ شنبه ۷ اسفند ساعت ۶ میام تحویل بگیریم ، ۱ و نیم تا ۲ کیلو و ۳ روز پیاپی بهم پیام داده بود راجب پروانه ها ، شمع ، متن روی کیک و و و ... باور می‌کنی نرسیده بودم جواب بدم ؟‌......یادم نیست مدلش و از کدوم پیج خارجی برداشتمشاید اگر چند ماه پیش مدلش و انتخاب نمی‌کردم هیچ فرصت نمی‌کردم برم دنبال مدل بگردم راجب فردای تولد ۲۶ سالگی هیچی نمیگم ...واقعا هیچی نمیخوام بگمجای زخم های روی دستم بمونه یادگاری حامد می‌پرسید وقتی شمع های روی کیک و فوت می‌کردی چه آرزو هایی کردی ؟گفتم چند ساله من یه آرزو دارم فقط گفت چی ؟گفتم تنها آرزوی من اینه قبل تو بمیرم ...واقعاً چجوری میشه که یه نفر میشه تمام زندگی آدم ؟چجوری میشه یه نفر میشه نفس های آدم ؟چجوری میشه شبایی که پیشم نیست ، دارم از خستگی میمیرم اما چون تو بغلش نیستم خواب به چشام نمیاد ؟می‌دونم با کارام خیلی اذیتش میکنم ... اما بند بند وجودم حامدم و می‌پرسته هفت سین خریدم چهارشنبه سوری سید علی سورپرایزم کرد برام کیک خریده بود ، هرچند من قبلش فهمیدم ولی به روشون نیاوردمامسال برعکس پارسال با حامد چندین روز رفتیم بازار و من دِرو کردم ...خرررررید کردمااااا هم خودم هم حامد هم سپهر یه گور بابای گرونی بابت عید گفتم و هرچی که خوشم اومد خریدم البته نمیشه گفت هرچیِ هرچی ...مثلا یه بوت خوشم اومد ۱۴ تومن :| نمیشد بخرم یه دور دیگه هفته پیش همدان رفتیم مراسم نو عید عزیز جونم صندل خونه کی شد ۴۰۰ تومن ؟ صندل عادی هااا‌ نه مجلسی ......شکلات های امسال ایران‌خودرو برعکس پارسال زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 81 تاريخ : شنبه 27 اسفند 1401 ساعت: 19:36

این روزا با سپهر میگذره غرغر های من سر حامد که چرا بیشتر خونه نیستیدلم مسافرت میخواد و میگه هوا سرده با سپهر خوش نمی‌گذرهبزار برای عید ..راستش و بخوای من حسودی کردم حسودی کردم خیلی راحت می‌ره کلبه سوئیسی میگیره ولی من نمیتونم برم مسافرت...خیلی روز هست خودم رو درگیر کار کردماین روزا هی حامد کم آورد هی من کارتش و پر کردمهی باباشو برد دکتر و هی من براش پر کردم مبادا شرمنده بشه پیش باباش و خدا به سر شاهده یکبار به روش نیاوردم هی حواسم بود خرید های سنگین ، من کارت بکشم وقتی اعتراض می‌کنه بهم بهش بگم کارت منو تو ندارهخیلی خودمو درگیر کردم میلیون میلیون بیشتر بشه بعد عید ماشینم و قراره عوض کنیم خیلی داشتم تلاش میکردم پول جمع بشه براش کم نیاریم امروز که بیرون بودیم و از جلو بازار طلا رد شدیم یهو قفل شدم میون این همه مشغل کاری ‌‌‌‌‌...‌‌... پس خودت چی الهام ؟واسه روز مرد میری ۷ تومن کتونی میخری ، بی محابا همینجوری میری جلو تا شیک ترین پک روز مرد و براش تهیه کنی ، وقتی بهت میگه چرا این همه زحمت کشیدی بهش میگی حامد من لیاقت بهترین هارو داره . پس دل خودت که چند ماه هست یه رو مانتویی میخواد چی ‍؟تو لیاقت نداری ؟و این‌گونه شد که یه گور بابای همه چیز گفتم ، رفتیم بازار طلا ، رفتیم همون مغازه همیشگی یه گردنبند با تمام پولای حسابم خریدیم اومدم بیرون :|حامد اظهار خوشحالی کرد ، خوشحال شد اما حس کردم ته دلش توقع نداشت وقتی برای ماشین ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون نیاز داریم ، من برم یهو طلا بخرم ولی حس کردم نیازه پول ماشین و از زیر سنگ هم شده حامد اوکی می‌کنه برای سال بعد اما نمی‌دونم چرا حس کردم به چشم نمیاد این همه من دارم خرج می‌کنم می‌دونم گرونی شده ، می‌دونم پول دیگه ارزش نداره ولی سر انگشتی حساب میکنم زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 2 اسفند 1401 ساعت: 22:42

آخر هفته شد و کلی مهمون قشنگ نصف شدن کمر و دارم حس میکنم مامان آخر این هفته میخواد بره کربلامیگه مهمونی نمی‌گیرم ولی می‌دونم مهمون خواهد اومد مهمون از راه دور هم که میاد ، صد درصد خونه منم خواهند آمد..من شاید با دایی خاله خودم راحت باشم ، رو کابینت و یخچال جای لک باشه سخت نگیرم ، اما واقعا با فامیل های شهرستان که بخوان بیان در این حد راحت نیستم به دید بقیه خونه من تمیز هست واقعا گردگیری نیاز ندارهاما تعریف من از تمیزی با تعریف اونا فرق می‌کنهشیشه های من کثیف هستش تمام قرنیز ها با دیوار یه فاصله نیم سانتی داره ، اون نیم سانت کثیف بند بند سرامیک ها تمام باید سفید بشه کلید پریز ها روشون تمیز هست اما اون چند میل فاصله بالاش باید تمیز بشه وسواس ندارم ، اما اینا باید تمیز بشه و من نمی‌رسم به حامد گفتم اون آقایی که میاد خونه مامانش و تمیز می‌کنه بگه برای آخر هفته بیاد اگر مهمون اومد که خیالم راحته نیومد هم میشه خونه تکونی عید نمیتونم این استرس و تحمل کنم که من کارام و نکردم رو حساب اینکه کسی نمیاد ، بعد یهو بزنه مهمون بیاد و منم واقعا نمی‌رسم ..حامد موقعی که داشتیم خونه میخریدم ، وقتی که من کمک میکردم پولش و اوکی کنیم ، گفته بود برات سرویس میخرمفکرش و نمی‌کردم برای تولدم بخواد سرویس بخره برام پیشواز تولد رفتیم میخواست مهمونی کنه تو باغ دوست و فامیل دعوت کنه خودش مشورت کرد یعنی گفت میخواستم ۱۰ ، ۱۵ تومن برات دست‌بند بگیرم ۱۰ ، ۱۵ تومن هم تولدی که دوست داری دیزاین بشه و بادکنک آرایی و..... دوست داری این کارو کنم یا این ۳۰ تومن و برات سرویس بگیرم آدم طلایی نیستم ، به اصطلاح طلا پرست نیستم اما دلم تولد ۲ نفره میخواستمخصوصا که مامانم ۱۱ اسفند از کربلا میاد و بعدش درگیر مهمون خواهیم شد ای زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 2 اسفند 1401 ساعت: 22:42